معنی جل دی - جستجوی لغت در جدول جو
جل دی
دودی که از سوختن پارچه بلند شود
ادامه...
دودی که از سوختن پارچه بلند شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر جلادی
جلادی
عمل و شغل جلاد میرغضبی
ادامه...
عمل و شغل جلاد میرغضبی
فرهنگ لغت هوشیار
جلدی
شکول پوستی چستی چالاکی، سرعت شتاب عجله. منسوب به جلد پوستی امراض جلدی
ادامه...
شکول پوستی چستی چالاکی، سرعت شتاب عجله. منسوب به جلد پوستی امراض جلدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جلدی
جلدی
((جَ))
چالاکی، چستی
ادامه...
چالاکی، چستی
فرهنگ فارسی معین
تصویر جلدی
جلدی
((جِ))
بیماری های پوستی
ادامه...
بیماری های پوستی
فرهنگ فارسی معین
جلدی
چابکی، چالاکی، چستی، دلیری، سرعت، شتاب، عجله
متضاد: کندی
ادامه...
چابکی، چالاکی، چستی، دلیری، سرعت، شتاب، عجله
متضاد: کندی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جلدی
فوری، زود
ادامه...
فوری، زود
فرهنگ گویش مازندرانی
جلدی
زود، به سرعت، زودهنگام، شتابزده، به زودی
ادامه...
زود، بِه سُرعَت، زودهِنگام، شِتابزَدِه، بِه زودی
دیکشنری اردو به فارسی